▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

▒▓█ ضددجال_آنتی دجال █▓▒

اللهّم عجّل الولیک الفرج

و مي‌بينند زياده‌ روي‌ و كثرت‌ طلبي‌ غيرشان‌ را در اُمور دنيا: كمي‌ و نقصان‌. و نيز رسيدن‌ غيرشان‌ را به‌ اُمور دنيوي‌ و أخذ و بطش‌ و نيل‌ و وصولشان‌ را، فوت‌ از اُمور معنوي‌، و از دست‌ دادن‌ و هَدَر رفتن‌ سرمايه‌هاي‌ خدادادي‌، و نابود شدن‌ كانون‌ ساعات‌ در حيطۀ وجودي‌.
أوليائ خدا دشمن‌ مي‌باشند با چيزهائي‌ كه‌ مردم‌ با آن‌ آشتي‌ و مسالمت‌ نموده‌اند؛ و دوست‌ و سلْم‌ و سلامت‌ مي‌باشند با چيزهائي‌ كه‌ مردم‌ با آن‌ دشمني‌ مي‌وزرند.
بواسطۀ آنهاست‌ كه‌ كتاب‌ الهي‌ دانسته‌ مي‌شود؛ و بواسطۀ كتاب‌ الهي‌ است‌ كه‌ آنها دانسته‌ مي‌شوند و شناخته‌ مي‌گردند. و بواسطۀ آنهاست‌ كه‌ كتاب‌ خدا بر پا مي‌شود و راست‌ و استوار مي‌گردد؛ و بوساطۀ كتاب‌ خداست‌ كه‌ آنها بر پا مي‌شوند و راست‌ و استوار مي‌گردند. ايشان‌ بالاتر از أَمَدِ اُميد و در ازاي‌ رجاء خود، چيز اُميدوار كننده‌اي‌ را نمي‌بينند، و بالاتر از آنچه‌ از آن‌ مي‌ترسند، چيز ترسناك‌ و مخوفي‌ را ادارك‌ نمي‌كنند.)

در قضيّۀ حَكَمِيَّتِ حَكَمين‌ در جنگ‌ صِفِّين‌ مي‌فرمايد: كتاب‌ خدا با من‌ معيّت‌ دارد، و از آن‌ زمان‌ كه‌ با او همنشين‌ شده‌ام‌، با او مفارقت‌ ننموده‌ام‌
(وَ إنَّ الْكِتَابَ لَمَعِي‌. مَا فَارَقُتُهُ مُذْصَحِبْتُهُ).


در خطبۀ طويلي‌ كه‌ آنحضرت‌ به‌ سوي‌ لشگرگاه‌ خوارج‌ رفت‌، در هنگامي‌ كه‌ آنان‌ سخت‌ در إنكار حكومت‌ حَكَمين‌ پافشاري‌ داشتند، تا مي‌رسد به‌ اين‌ جملات‌ كه‌ مي‌فرمايد:

الَمْ تَقولُوا عِنْدَ رَقُعِهِمُ الْمَصَّاحِفَ حِيلَةً وَ غَيلةً، وَ مَكْراً وَ خَدِيعَةً:
إخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتنَا اسْتَقَالُونا وَاسْتَراحُوا إلَي‌ كِتَابِ اللَهِ سُبْحَانَهُ، فَالرَّأيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ، وَالتَّنفِيسُ عَنْهُمْ.
فَقُلتُ لَكُم‌: هَذَا أمْرٌ ظَاهِرُهُ إيمَانٌ، وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ. وَ أوَّلُهُ رَحْمَةٌ؛ وَ أخِرُهُ نِدَامَةٌ. فَأقِيمُوا عَلَي‌ شَأنِكُمْ وَألْزِمُوا طَرِيقَتَكُمْ، وَ عَضُّوا عَلَي‌ الْجهَادِ بِنَواجِذِكُمْ. وَ لا
تَلْتَفِتُوا إلَي‌ نَاعِقٍ نَعَقَ! إنْ اجُيبَ أضَلَّ، وَ إنْ تُرِكَ ذَلَّ.
وَ قَدْ كَانَتْ هَذِهِ الْفِعْلَةُ، وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أُعْطَيْتُمُوهَا.
وَاللَهِ لَئِنْ أَبَيْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَيَّ فَريضَتُها؛ وَ لا حَمَّلَنِي‌ اللَهُ ذَبنَهَا.
وَ وَاللَهِ إنْ جِئْتُهَا إنِّي‌ لِلْمُحِقُّ الَّذِي‌ يُتَّبَعُ. وَ إنَّ الْكِتَابَ لَمَعيِ، مَا فَارَقُتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ. الخطبة‌. [47]


(آيا در وقتي‌ كه‌ سپاه‌ معاويه‌، قرآن‌ را بر سر نيزه‌ بلند كردند، تا شما را بفريبند، و از روي‌ خدعه‌ و مكر و حيله‌ در دام‌ بيندازند، شما نگفتيد؛ ايشان‌ برادران‌ ما هستند؛ و أهل‌ دين‌ و مذهب‌ ما مي‌باشند؛ تقاضاي‌ متاركۀ جنگ‌ نموده‌اند، و كتاب‌ خدا را ملجأ و ملاذ، و پناه‌، و حَكَم‌ قرار داده‌اند. نظر ما اينست‌ كه‌: اين‌ تقاضا را از آنان‌ بپذيريم‌، و غم‌ و غصّه‌ را از ايشان‌ بزدائيم‌؟!
در اين‌ حال‌ من‌ به‌ شما گفتم‌: اين‌ امر پيش‌آمدي‌ است‌ كه‌ ظاهرش‌ ايمان‌ است‌؛ ولي‌ باطنش‌ دشمني‌ و عداوت‌ است‌. أوّلش‌ رحمت‌ است‌، و آخرش‌ ندامت‌ و پشيماني‌ و حسرت‌ است‌.
شما اينك‌ در كار خود پابرجا و استوار باشيد! و راه‌ و روش‌ خود را از دست‌ مدهيد! و براي‌ پيشوري‌ و پيروزي‌ بر دشمنان‌ در جهادتان‌، دندان‌هاي‌ خود را سخت‌ بر روي‌ هم‌ بفشريد؛ و به‌ فرياد ياوۀ ياوه‌سرائي‌ گوش‌ فرا مدهيد كه‌ به‌ ياوه‌ دهن‌ بگشايد، و چون‌ حيواني‌ بانگ‌ زند. (معاويه‌ و عمرو عاص‌).
ايشان‌ كساني‌ هستند كه‌: اگر به‌ دعوت‌ و گفتارشان‌ اعتنا شود؛ و إجابت‌ گردند؛ مردم‌ را گمراه‌ مي‌نمايند؛ و اگر اعتنا نشود و ترك‌ شوند؛ خوار و بي‌مقدار مي‌شوند.
و به تحقیق که این أمر حکمیّت انجام شد و من دیدم که شما آن را بدین کیفیّت در آوردید .
سوگند به‌ خدا: اگر من‌ دعوت‌ به‌ حَكَمين‌ را اجابت‌ نكنم‌، و إبا و امتناع‌ نمايم‌؛ امر واجبي‌ بر من‌ نبوده‌ است‌، كه‌ اجابت‌ آن‌ بر عمل‌ لازم‌ باشد؛ و خداوند
گناه‌ ترك‌ آنرا بر من‌ تحميل‌ نكرده‌ است‌.
و سوگند به‌ خدا: اگر من‌ وارد در حُكْم حَكميّت‌ شوم‌، من‌ حقّا شخص‌ ذيحق‌ و داراي‌ واقعيّتي‌ هستم‌ كه‌: بايد مردم‌ از من‌ پيروي‌ كنند. (و مُحِقّي‌ مي‌باشم‌ در مقابل‌ مبطلي‌، كه‌ طرف‌ مقابل‌ من‌ پسر أبوسفيان‌ است‌).
و حقّاً كتاب‌ خدا با من‌ است‌؛ و با وجود من‌ معيّت‌ دارد؛ و از وقتي‌ كه‌ با آن‌ يار و مصاحب‌ و همنشين‌ شده‌ام‌، هيچگاه‌ جدائي‌ و مفارقتي‌ حاصل‌ نشده‌ است‌.


در اينجا مي‌بنينيم‌ كه‌: آن‌ حضرت‌ خود را با كتاب‌ خدا مي‌داند؛ و در هيچ‌ مرحله‌اي‌ از مراحل‌ نفساني‌ خود را جدا و مفارق‌ نمي‌داند. و حقيقت‌ و لُبِّ اين‌ گفتار، إحاطۀ نفساني‌ اوست‌ بر كتاب‌ الهي‌.



[46] ـ حكمت‌ 432، از نهج‌ البلاغه‌ از طبع‌ مصر، ج‌ 2، ص‌ 237.

[47] ـ خطبۀ 120، از نهج‌ البلاغه‌ از طبع‌ مصر با تعليقۀ عبده‌، ج‌ 1، ص‌ 236.





نور ملکوت قرآن جلد 1
مولف: حضرت علامه آيت اللـه حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني


......................................... ............................................. ............................................... ........................................
.............................................. .................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد فرخ پور ׀ تاریخ: چهار شنبه 27 / 10 / 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , antidajjal.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com